زنان - مردان
دو روز است محل سگ هم بهش نمی گذارد . حتی آن دود
سیگار را که فوت می کرد توی صورتش و به شوخی صداشو در
می آورد کارساز نیست .
مرد سگرمه هایش تو هم است و زن بی خیال و قهر . دستی
به کمر شلوارش میبرد استغفراللهی می گوید و دستش را از
کمر می کشد . دفعه قبل بخاطر کبودی های تنش میرفت
شکایت کند . نیمه شب دستانش را دور کمرش حلقه می کند
و از نقل مکان به آپارتمان جدیدشان توی گوشش ورد میخواند .
زن تکانی به خود میدهد و مرد را پس نمی زند .
فردا صبح مرد روانه دادگاه میشود تا شکایت خود را به
سرمهندس قلابی که فرار کرده دوباره از سر بگیرد .
+
کبرا پورپیغمبر ( آذر ) ; ۱٢:۱٥ ب.ظ ; ۱۳٩۱/٢/۳٠